سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

افق

   زندگی بی پایان است و عشق ابدی ؛

  و مرگ تنها یک افق است ؛

       و افق چیزی جز محدوده ی دید ما نیست .

   روسیتر ورثینگتن ریموند

Rossiter Worthington Raymond   

 

در ساحل ایستاده ام و به کشتی بزرگی که مجموعه ای از قدرت و زیبایی است و با سپردن بادبان های سفید خود به نسیم صبحگاهی عازم اقیانوس آبی است ، می نگرم .

همانجا می ایستم و کشتی را آنقدر با نگاهم دنبال می کنم که در افق ، درست در نقطه ای که دریا و آسمان در هم می آمیزند ، به لکه ابر سفیدی تبدیل می شود که از آسمان آویزان شده باشد .

در این لحظه ، کسی در کنارم به سخن می آید و می گوید : « او دیگر رفت . »

« کجا رفت ؟ »

از محدوده ی دید من رفت . فقط همین .

بدنه ، تیر و دکل بزرگ کشتی به همان اندازه ای است که پیش من بود . هیچ تغییری در قدرت تحمل بار و کشیدن آن به بندر مقدر پدید نیامده است .

کوچک شدن تدریجی اندازه ی کشتی از دید من است نه در خود کشتی . و درست در لحظه ای که کسی در کنار من جمله ی « او دیگر رفت » را بر زبان می آورد ، چشمان دیگری هستند که آمدن او را انتظار می کشند و صداهایی هستند که با شادی فریاد بر می آورند که :

« اوناهاش ، داره می آد ! »
و این مرگ است .لاادری

باز هم از ایمیلی ناشناس


نوشته شده در جمعه 87/11/25ساعت 4:43 عصر توسط غریب آشنا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin