سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

نه، نه، نه

این هزار مرتبه

گفتم :

- نه

دیگر توان نمانده،

- توانایی،

در بند بند من

از تاب رفته است .

شب با تمام وحشت خود خواب رفته است

و در تمام این شب تاریک،

تاریک، چون تفاهم من،

- با تو !

انسان،

افسانه مکرر اندوه و رنج را

تکرار می کند .

 

گفتی :

« امید ها ست،

« در ناامید بودن من؛

- اما،

این ابر تیره را نم باران نبود و نیست

این ابر تیره را سر باریدن .

انسان به جای آب،

هرم سراب سوخته می نوشد .

 

گلهای نو شکفته،

این لاله های سرخ،

گل نیست ؛

- خون رسته ز خاک است .

***

باور کن اعتماد.

از قلبهای کال

بار رحیل بسته

و مهربانی ما را،

خشم و تنفر افزون،

از یاد برده است .

 

باور نمی کنی ؟

که حس پاک عاطفه در سینه مرده است .

******

حمید مصدق


نوشته شده در پنج شنبه 89/1/19ساعت 3:6 صبح توسط همصدا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin