سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

ما دو تا ماهی بود یم
توی دریای کبود
خالی از اشکای شور
از غم بود و نبود

پولکامون رنگ وارنگ
روزامون خوب و قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قلوه سنگ

خندمون موجارو تا ابرا می برد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورای ماهیگیرا وا نمی شد
عاشقی تو دریا تنها نمی شد

خوابمون مثل صدف
پر مروارید نور
پرشد این قصه ی ما
توی دریاهای دور

همیشه تک میزدیم
به حبابای درشت
تا که مرغ ماهیخوار اومد و جفتمو کشت
دلش آتیش بگیره 
دل اون خونه خراب

دیگه نوبت منه
سایش افتاده رو آ ب
بعد ما نوبت جفتای دیگست
روز مرگ زشت دلهای د یگست

ای خدا کاری نکن یاد ش بره
که یه ماهی این پایین منتظره

نمی خوام تنها باشم
ماهی دریا باشم

دوست دارم که بعد از این
توی قصه ها باشم


نوشته شده در شنبه 87/12/3ساعت 4:31 عصر توسط غریب آشنا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin