سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
دیشب رویائی داشتم:
خواب دیدم بر روی شنها راه می روم،
با خود خداوند.
و بر روی پرده شب
تمام زندگیم را ، مانند فیلمی دیدم
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم،
روز به روز از زندگی را،
دو رد پا بر روی پردا ظاهر شد
یکی مال من و دیگری از آن خداوند
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت...
اتفاقا آن روزها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود،
روزهائی با بزرگرتین رنجها و ترسها و تردیدها و...
آنگاه از او پرسیدم:
خداوندا ! تو به من گفته بودی که در تمام روزهای زندگی با من خواهی بود
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم
خواهش می کنم به من بگو چرا در آنروزها مرا تنها گذاشتی...
خداوند پاسخ داد:
فرزندم تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت
نه حتی برای لحظه ای
و من چنین نکردم
هنگامی که آنروزها یک ردپا بر روی شنها دیدی
این من بودم که تو را بر دوش کشیده بودم
Design By : Pars Skin |